جمعه

ساخت وبلاگ
بعد از سه روز دعوا و بحث و اعصاب خوردی باهاش یکشنبه اومد دنبالم همون روز پریود شده بودم اینقد حالم بد بود نمیتونم درست راه برم فشارم بشدت پایین بود بهش گفتم هر کس دیگه ای بود نمیرفتم ببینمش ولی اینقد دلم برات تنگ شده که نمیتونستم نبینمت اینکه بغلم کرده بود سرمو گذاشته بود رو پاش موهامو نوازش میکرد بهم میگفت حواسش بهم هست و از علاقش بهم میگفت حالمو خوب میکرد اینکه شده بودم ی دختر بچه لوس و اون شکممو ماساژ میداد قوربون صدقم میرفت حالمو بهتر میکرد اینکه مامانش برام غذا درست کرده بود اینکه وقتی حالت تهوع داشتم حالم خوب نبود سریع رفت برام قرص گرفت همه اینا شاید کوچیک بودن ولی برام خیلی ارزش دارن و حالمو خوب میکنن❤️اولین باره که حس میکنم ی نفرو از اعماق وجودم دوس دارم❤️ جمعه...
ما را در سایت جمعه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sainaaaa بازدید : 67 تاريخ : پنجشنبه 6 مهر 1402 ساعت: 23:38